فضای محله ای ، فضای گذار از خصوصی تا عمومی...
درهم ریختگی محیطی و فقدان معنا معضلی است که امروزه شهر و شهروند را با
خود درگیر ساخته است. از آنجا که روابط اجتماعی از طریق تعریف فضا و هویت
بخشی به آن درون مرزهایی که عرصه عمومی را از خصوصی متمایز می*کنند، صورتی
فضایی و کالبدی به خود می*گیرد، این در هم ریختگی بر رفتارهای فردی و
اجتماعی شهروندان تأثیرات مخربی برجا می*گذارد.
چکیده: شهر پدیده*ای است سازمان یافته جاری در فضا و زمان، منتج از در هم آمیختگی رفتارهای انسانی در محملی کالبدی . محلات صورتی از این سازمان پیچیده کالبدی - انسانی به شمار می*آیند که در عرصه شهری نقشی مهم در هویت بخشی فردی و اجتماعی برعهده دارند. نقشی که تنها محدود به ایجاد هماهنگی در تجمع کالبدی بناها نمی*شود بلکه بستری مؤثر در شناخت و بازیابی مفاهیم، نقش*ها و عملکردها در طیفی از فضاها از خصوصی تا عمومی فراهم می*آورد. توجه به نظم و رابطه بین عناصر کالبدی ، عملکردی و زمینه های اجتماعی بوجود آورنده سلسله مراتبی از فضاها خواهد بود که مرز محلات را قابل شناسایی کرده و هویت فرد را در قالب استقلال فضای محله ای بارز می سازد. آنچه در این نوشتار به آن پرداخته می*شود مروری است بر کتاب فضاهای عمومی و خصوصی شهر نوشته علی مدنی پور و تطبیق یافته ها و نتایج این کتاب با عرصه شهری محلات به عنوان نقطه آغازین سلسله مراتب عرصه های عمومی در مقیاس شهری. در مرور و بازیابی نتایج علمی این کتاب از متون مرتبط دیگر همچون نوشته های کریستیان نوربری شولتز نیز بهره گرفته شده و نهایتا بستر تجربی وضع موجود محلات شهری ما به عنوان لایه ای دیگر در تحلیل این مفاهیم به کار گرفته شده است.
واژگان کلیدی: محله، فضای محله*ای، فضای عمومی، فضای خصوصی، فضای گذار
مقدمه :
هنگامی که از بالا به شهر می*نگریم آن را کلیتی انسجام یافته می*بینیم مملو از توده و فضا، زاویه دید دیگر هنگامی است که درون شهر قدم می*گذاریم و در ظرف زمانی و مکانی آن جای می*گیریم، در این هنگام است که آنچه شهر را از کلیتی کالبدی و محض رها می*سازد و روح و معنا می*بخشد در مقابل دیدگان ما ظاهر می*شود: مردم، استفاده کنندگان این پر و خالی*های کالبدی در فعالیت*ها و رفتارهای متنوع و گوناگون.
بازبینی شهر به عنوان یک سیستم زنده، واحد و پیچیده در ابعاد مختلف فضایی و اجتماعی و نه فقط کالبدی، چهار مقیاس فضایی را به عنوان مقیاس*های تحلیل ابعاد فضایی و اجتماعی پیش روی ما قرار می*دهد، چنین مقیاسی ابزاری خواهد بود برای درک بهتر لایه*های مختلف این مجموعه متشکل از توده و فضا و انسان که در عین تفکیک، ترکیبی مؤثر و نتیجه*بخش را بوجود خواهد آورد. این مقیاس*ها که "جسم"، "خانه"، "محله" و "شهر" را شامل می*شوند، نحوه مواجهه و برقراری ارتباط اجتماعی در فضا را که ماهیت زندگی فردی و اجتماعی انسان را در بستری چون محیط شهری تشکلیل می*دهد، بر اساس میزانی از بسته یا باز بودن فضا به تصویر می*کشند، آنچه تحت عنوان فضاهای عمومی و خصوصی شهر مورد بحث قرار می*گیرند. توالی انتزاعی و در عین حال عینی این مقیاس*ها نشان می*دهد که محله پل ارتباطی بین قلمرو خانه و پهنه شهر به شمار می*آید.
فرد در عرصه نظام شهری:
بنا بر گفته ارسطو "شهر از انواع انسان*ها ترکیب یافته است . . ." انسان موجودی است اجتماعی که نمی*تواند به دور از اجتماع و محیط زندگی کند و همیشه سعی دارد با افراد و اشیائی که به نوعی آنها را نزدیک به خود می*بیند، ارتباط برقرار کند و این امر در واقع نیازی است درونی. چنین بُعدی از وجود انسان است که بنا بر نظر مدنی*پور روابط شخصی، بین شخصی و غیرشخصی را در طیفی از فضاها شامل فضای کاملاً خصوصی درون ذهن، محدوده پیرامون جسم در فضا، حیطه خانه یعنی قلمرو خصوصی، صمیمیت و مالکیت، فضاهای معاشرت پذیر بین ناآشنایان و غریبه*ها، فضاهای اشتراکی و عمومی محله و نهایتاً فضاهای نهادی و سازمانی و عمومی شهر بوجود می*آورد.
اولین مرز بین جهان عمومی و خصوصی، بدن انسان است که باطن یا "خود " درونی را از جهان بیرونی جدا می*سازد. به نظر فرد ذهن او پنهان است اما از طریق حسگرهای بدن با جهان ارتباط برقرار می*کند و از آن شناختی به دست می*آورد. او با دیگران نیز با استفاده از حرکت و ژست بدن، الگوهای رفتاری و زبان ارتباط برقرار می*کند. بدن مرز بین دو حوزه است . بدن واسطی است که از طریق آن دو حوزه به یکدیگر مرتبط می*شوند. تا این مرحله یعنی تا قبل از خروج انتزاعی و ذهنی فرد از فضای درونی خود، هرگونه ارتباطی در مواجهه شخص با خود است. هنگامی که خودِ انسانی را به همراه عینیت جسمی آن در مکان- زمان قرار می*دهیم، به گفته شولتز به منظور برقراری پیوندی پر معنا بین انسان و محیط، نیازمند یافتن هویت هستیم یعنی به مکانی تعلق داشتن. هویت فردی در سکونت خصوصی مستتر است و هویت اجتماعی در بطن محیط شهری و در اولین گام در فضای محله مسکونی تجلی پیدا می*کند.
خانه مبدأ و مرکز صمیمیت است. خانه نماد حریم خصوصی است، یعنی مکانی که در آن چند نفر بر اساس رابطه نزدیک و صمیمی که با هم دارند، زندگی می*کنند. مسکن به مفهوم محلی برای دستیابی به سکون و آرامش، به عنوان اصلی*ترین کاربری اراضی در هر سطح از سکونت*گاههای انسانی و به عنوان یکی از سه رکن فعالیت*های انسانی(سکونت، کار و گذران اوقات فراغت) محسوب می*گردد. آهنگ ترکیب و گردهم آمدن بناهای با کاربری مسکونی، واحدهای کالبدی متوسط*الاندازه*ای را با فعالیت غالب مسکونی بوجود می*آورد که محیط زندگی هرروزه مردم به شمار می*رود و تحت عنوان واحدهای همسایگی یا محلات شناخته می*شوند. قبل از تدقیق مفهوم محله، نگاه خود را معطوف می*کنیم به مقیاسی کلان*تر تا در حضور آن بتوانیم محله را به عنوان حلقه پیوند بین فضای خصوصیِ در مالکیت فرد و فضای عمومیِ متعلق به شهر معرفی کنیم.
در سرِ دیگر این طیف که گستره*ای از مکانیت کاملاً خصوصی تا کاملاً عمومی را بوجود می*آورد، شهر و فضای عمومی شهر قرار دارد. شهر به مثابه پدیده*ای اجتماعی و سیاسی با جریان*های هم*زمان سه عنصر: تعداد زیادی از مردم، محیط مصنوعشان و ترکیبی از الگوهای زندگی. گستره*ای از مکانها و فضاها با بالاترین سطوح دسترسی و پایین*ترین سطوح مالکیت فردی. فضاهایی که ما با غریبه*ها شریک می*شویم و روابط غیرشخصی شکل می**گیرند. مکانی که شولتز تحت عنوان فضای شهر و آبادی از آن نام می*برد، صحنه ملاقات و دیدار انسانها، دیداری که الزاماً بیانگر توافق نبوده و در اصل به معنای گرد هم آمدن مردم با تمامی اختلافات ایشان می*باشد، مکانی برای مکاشفه یا به عبارتی حیطه امکانات گوناگون.
در این میان در شکل*گیری رابطه عمومی- خصوصی در شهر به معنای رابطه*ای بین خانه و شهر، محله و فضای محله*ای به عنوان فضای گذار از خصوصی تا عمومی هویت پیدا می*کند. فضایی که از زمان خروج فرد از خانه با وی همراه می*گردد تا او را از فضای خصوصی خانه بیرون آورده، در گذر از نیمه خصوصی به نیمه عمومی همراهی کرده و به فضایی کاملاً عمومی برساند و نیز سیری معکوس را خلق کرده و فرد را به مکان امن خانه رهنمون شود. پدید آوردن چنین زنجیره*ای پیوسته از تجارب ذهنی و عینی در مکان و زمان، ما را به بازنگری فضای عمومی محلات در تمامی ابعاد عملکردی، معنایی، فرمال و اجتماعی متوجه می*سازد. فضای عمومی در محلات نباید تنها باقی*مانده*ای از توده خانه*های موجود باشد. فضاهای عمومی در محلات شرط بقاء حیات اجتماعی ساکنین این توده*های مسکونی هستند. حس محله از طریق ایجاد تعادل بین ساختمان*ها و فضاهای عمومی شکل می*گیرد.
محله مکانی متعلق به همه ساکنین آن است. تعلق خاطر به فضاهای محله، مفهوم محله*ی ما را شکل می*دهد و این امر می*تواند پاسخگوی نیاز فرد در راستای وجود فضایی خصوصی در ورای فضای خانه *باشد. عرصه*های عمومی محلات فضاهایی هستند برای مراودات همسایگی و بازی کودکان. اولین مکان تجربیات اجتماعی خردسالان، فضای مکث و حرکت آهسته پیران و کهنسالان. فضای عمومی در سطح محله باید بتواند فرصت تعامل اجتماعی را فراهم کرده و بدین ترتیب حس اجتماع منسجم محلی را ایجاد کند. فضای محلات، فضای گذار از کودکی به بزرگسالی است. محله می*تواند دنیای کوچکی باشد که معنا در آن تحقق می*یابد و کودکان اجتماعی شده و فرآیند هویت*یابی را طی می*کنند. فیلیپ روت می*گوید: شاید بنا بر تعریف محله جایی است که یک کودک بی*وقفه توجه کامل خود را به آن معطوف می*دارد، یعنی راه بی مانعی که از طریق آن کودک به معنایی که از ظواهر اشیا جریان دارد، دست می*یابد. .حتی اگر در منطقه*ای مسکونی بزرگسالان یکدیگر را نشناسند، کودکان ممکن است به خوبی با هم آشنا باشند، معمولاً بچه*ها هم*محلی*های واقعی*اند، کودکان در پیاده*روها و خیابان*ها یعنی جایی که بخشی از زندگی اجتماعی محله جریان دارد بازی می*کنند و همین سطح از فعالیت*ها و ارتباط در کودکان است که مفهوم هم*محله*ای را به سادگی در میان آنان شکل می*دهد.
گستره فضاهای باز موجود در محلات باید بتوانند علاوه بر اینکه امکان وقوع حرکت را بوجود می*آورند، مکانی از برای درنگ خلق کنند. از این رو بنا بر گفته سید محسن حبیبی باید بتوانند خاطره را شکل دهند و ذهن را مملو از انباشت خاطره کنند. مردم نیازمند تعلق به واحدهای فضایی متمایزند. تمایز هر محله و عرصه عمومی آن در تعریف هویت درونی و لبه*های تحدید*کننده آن قدرت نمایش پیدا می*کنند. ساکنین هنگامی که بتوانند در امنیت و آرامش خاطر چه از لحاظ ذهنی و روانی و چه از لحاظ فیزیکی و کالبدی در فضای عمومی محلات حضور پیدا کنند، می*توانند آن را به عنوان قلمرو مسکونی خود و در امتداد فضای خانه خود تصور کنند. بسیاری از فعالیت*های اجتماعی در انتظار فضایی امن برای وقوع هستند در این صورت هر فعالیتی که در هر زمان معین در محله طبیعی است، می*تواند آزادانه شکل بگیرد و زندگی اجتماعی ساکنین را برقرار کند.
با وجود محلات آرام و خودمانی که فرد در آن*ها به فضا احساس تعلق می*کند، افراد به محض خروج از خانه به یکباره وارد عرصه*ی شهریِ پرهیاهوی امروزه نمی*شوند و محیطی نیمه خصوصی- نیمه عمومی را تا ترک مرز محلات به همراه آورده و آرام آرام وارد فضای کاملاً عمومی و غیر قابل پیش*بینی شهر می*شوند. چنین گذاری آمادگی ذهنی فرد را برای پذیرش فعالیت*ها و وقایع روزمره بوجود آورده، احساس رفاه و رضایت خاطر از محیط را در ذهن او نقش می*زند. مرز انتراعی که محلات به پهنای خویش بین زندگی خصوصی خانه و زندگی عمومی شهر ترسیم می*کنند، توالی پی در پی و آرامی از درون به بیرون و از بیرون به درون بوجود می*آورد که آمادگی ذهنی و روانی فرد را بالاتر برده و مانع از پرتاب شدن وی به دنیای شاید ناموزون فضاهای شهریِ موجود می*شود.
نتیجه*گیری: درهم ریختگی محیطی و فقدان معنا معضلی است که امروزه شهر و شهروند را با خود درگیر ساخته است. از آنجا که روابط اجتماعی از طریق تعریف فضا و هویت بخشی به آن درون مرزهایی که عرصه عمومی را از خصوصی متمایز می*کنند، صورتی فضایی و کالبدی به خود می*گیرد، این در هم ریختگی بر رفتارهای فردی و اجتماعی شهروندان تأثیرات مخربی برجا می*گذارد. شاید بتوان گفت محلات به عنوان اولین حوزه شهری و واسطی میان زندگی خصوصی و عمومی، می*توانند نقطه شروعی در سازماندهی این آشفتگی فضایی باشند . این امر در صورتی محقق خواهد شد که در گام اول ماهیت محلات و فضاهای محله*ای شناخته شده و دیدگاه*های صرفاً کالبدی به این واحد سازنده شهری ما را از توجه به سایر ابعاد مؤثر و ثمربخش آن غافل نکند. توجه به نحوه شکل گیری سطوح مختلف فضایی- مکانی با محوریت مباحث انسانی که بستری را برای پاسخگویی به نیازهای اولیه انسانی فراهم آورده، و در بعدی فراتر زمینه ای برای ارتقا کیفیت زندگی فردی و اجتماعی مهیا می سازد، لازمه چارچوب های فکری طراحان و شهرسازان در عصر آشفتگی شهری کنونی ماست.
نویسنده : الهام منصوری
به نقل از : سایت انسان شناسی و فرهنگ
چکیده: شهر پدیده*ای است سازمان یافته جاری در فضا و زمان، منتج از در هم آمیختگی رفتارهای انسانی در محملی کالبدی . محلات صورتی از این سازمان پیچیده کالبدی - انسانی به شمار می*آیند که در عرصه شهری نقشی مهم در هویت بخشی فردی و اجتماعی برعهده دارند. نقشی که تنها محدود به ایجاد هماهنگی در تجمع کالبدی بناها نمی*شود بلکه بستری مؤثر در شناخت و بازیابی مفاهیم، نقش*ها و عملکردها در طیفی از فضاها از خصوصی تا عمومی فراهم می*آورد. توجه به نظم و رابطه بین عناصر کالبدی ، عملکردی و زمینه های اجتماعی بوجود آورنده سلسله مراتبی از فضاها خواهد بود که مرز محلات را قابل شناسایی کرده و هویت فرد را در قالب استقلال فضای محله ای بارز می سازد. آنچه در این نوشتار به آن پرداخته می*شود مروری است بر کتاب فضاهای عمومی و خصوصی شهر نوشته علی مدنی پور و تطبیق یافته ها و نتایج این کتاب با عرصه شهری محلات به عنوان نقطه آغازین سلسله مراتب عرصه های عمومی در مقیاس شهری. در مرور و بازیابی نتایج علمی این کتاب از متون مرتبط دیگر همچون نوشته های کریستیان نوربری شولتز نیز بهره گرفته شده و نهایتا بستر تجربی وضع موجود محلات شهری ما به عنوان لایه ای دیگر در تحلیل این مفاهیم به کار گرفته شده است.
واژگان کلیدی: محله، فضای محله*ای، فضای عمومی، فضای خصوصی، فضای گذار
مقدمه :
هنگامی که از بالا به شهر می*نگریم آن را کلیتی انسجام یافته می*بینیم مملو از توده و فضا، زاویه دید دیگر هنگامی است که درون شهر قدم می*گذاریم و در ظرف زمانی و مکانی آن جای می*گیریم، در این هنگام است که آنچه شهر را از کلیتی کالبدی و محض رها می*سازد و روح و معنا می*بخشد در مقابل دیدگان ما ظاهر می*شود: مردم، استفاده کنندگان این پر و خالی*های کالبدی در فعالیت*ها و رفتارهای متنوع و گوناگون.
بازبینی شهر به عنوان یک سیستم زنده، واحد و پیچیده در ابعاد مختلف فضایی و اجتماعی و نه فقط کالبدی، چهار مقیاس فضایی را به عنوان مقیاس*های تحلیل ابعاد فضایی و اجتماعی پیش روی ما قرار می*دهد، چنین مقیاسی ابزاری خواهد بود برای درک بهتر لایه*های مختلف این مجموعه متشکل از توده و فضا و انسان که در عین تفکیک، ترکیبی مؤثر و نتیجه*بخش را بوجود خواهد آورد. این مقیاس*ها که "جسم"، "خانه"، "محله" و "شهر" را شامل می*شوند، نحوه مواجهه و برقراری ارتباط اجتماعی در فضا را که ماهیت زندگی فردی و اجتماعی انسان را در بستری چون محیط شهری تشکلیل می*دهد، بر اساس میزانی از بسته یا باز بودن فضا به تصویر می*کشند، آنچه تحت عنوان فضاهای عمومی و خصوصی شهر مورد بحث قرار می*گیرند. توالی انتزاعی و در عین حال عینی این مقیاس*ها نشان می*دهد که محله پل ارتباطی بین قلمرو خانه و پهنه شهر به شمار می*آید.
فرد در عرصه نظام شهری:
بنا بر گفته ارسطو "شهر از انواع انسان*ها ترکیب یافته است . . ." انسان موجودی است اجتماعی که نمی*تواند به دور از اجتماع و محیط زندگی کند و همیشه سعی دارد با افراد و اشیائی که به نوعی آنها را نزدیک به خود می*بیند، ارتباط برقرار کند و این امر در واقع نیازی است درونی. چنین بُعدی از وجود انسان است که بنا بر نظر مدنی*پور روابط شخصی، بین شخصی و غیرشخصی را در طیفی از فضاها شامل فضای کاملاً خصوصی درون ذهن، محدوده پیرامون جسم در فضا، حیطه خانه یعنی قلمرو خصوصی، صمیمیت و مالکیت، فضاهای معاشرت پذیر بین ناآشنایان و غریبه*ها، فضاهای اشتراکی و عمومی محله و نهایتاً فضاهای نهادی و سازمانی و عمومی شهر بوجود می*آورد.
اولین مرز بین جهان عمومی و خصوصی، بدن انسان است که باطن یا "خود " درونی را از جهان بیرونی جدا می*سازد. به نظر فرد ذهن او پنهان است اما از طریق حسگرهای بدن با جهان ارتباط برقرار می*کند و از آن شناختی به دست می*آورد. او با دیگران نیز با استفاده از حرکت و ژست بدن، الگوهای رفتاری و زبان ارتباط برقرار می*کند. بدن مرز بین دو حوزه است . بدن واسطی است که از طریق آن دو حوزه به یکدیگر مرتبط می*شوند. تا این مرحله یعنی تا قبل از خروج انتزاعی و ذهنی فرد از فضای درونی خود، هرگونه ارتباطی در مواجهه شخص با خود است. هنگامی که خودِ انسانی را به همراه عینیت جسمی آن در مکان- زمان قرار می*دهیم، به گفته شولتز به منظور برقراری پیوندی پر معنا بین انسان و محیط، نیازمند یافتن هویت هستیم یعنی به مکانی تعلق داشتن. هویت فردی در سکونت خصوصی مستتر است و هویت اجتماعی در بطن محیط شهری و در اولین گام در فضای محله مسکونی تجلی پیدا می*کند.
خانه مبدأ و مرکز صمیمیت است. خانه نماد حریم خصوصی است، یعنی مکانی که در آن چند نفر بر اساس رابطه نزدیک و صمیمی که با هم دارند، زندگی می*کنند. مسکن به مفهوم محلی برای دستیابی به سکون و آرامش، به عنوان اصلی*ترین کاربری اراضی در هر سطح از سکونت*گاههای انسانی و به عنوان یکی از سه رکن فعالیت*های انسانی(سکونت، کار و گذران اوقات فراغت) محسوب می*گردد. آهنگ ترکیب و گردهم آمدن بناهای با کاربری مسکونی، واحدهای کالبدی متوسط*الاندازه*ای را با فعالیت غالب مسکونی بوجود می*آورد که محیط زندگی هرروزه مردم به شمار می*رود و تحت عنوان واحدهای همسایگی یا محلات شناخته می*شوند. قبل از تدقیق مفهوم محله، نگاه خود را معطوف می*کنیم به مقیاسی کلان*تر تا در حضور آن بتوانیم محله را به عنوان حلقه پیوند بین فضای خصوصیِ در مالکیت فرد و فضای عمومیِ متعلق به شهر معرفی کنیم.
در سرِ دیگر این طیف که گستره*ای از مکانیت کاملاً خصوصی تا کاملاً عمومی را بوجود می*آورد، شهر و فضای عمومی شهر قرار دارد. شهر به مثابه پدیده*ای اجتماعی و سیاسی با جریان*های هم*زمان سه عنصر: تعداد زیادی از مردم، محیط مصنوعشان و ترکیبی از الگوهای زندگی. گستره*ای از مکانها و فضاها با بالاترین سطوح دسترسی و پایین*ترین سطوح مالکیت فردی. فضاهایی که ما با غریبه*ها شریک می*شویم و روابط غیرشخصی شکل می**گیرند. مکانی که شولتز تحت عنوان فضای شهر و آبادی از آن نام می*برد، صحنه ملاقات و دیدار انسانها، دیداری که الزاماً بیانگر توافق نبوده و در اصل به معنای گرد هم آمدن مردم با تمامی اختلافات ایشان می*باشد، مکانی برای مکاشفه یا به عبارتی حیطه امکانات گوناگون.
در این میان در شکل*گیری رابطه عمومی- خصوصی در شهر به معنای رابطه*ای بین خانه و شهر، محله و فضای محله*ای به عنوان فضای گذار از خصوصی تا عمومی هویت پیدا می*کند. فضایی که از زمان خروج فرد از خانه با وی همراه می*گردد تا او را از فضای خصوصی خانه بیرون آورده، در گذر از نیمه خصوصی به نیمه عمومی همراهی کرده و به فضایی کاملاً عمومی برساند و نیز سیری معکوس را خلق کرده و فرد را به مکان امن خانه رهنمون شود. پدید آوردن چنین زنجیره*ای پیوسته از تجارب ذهنی و عینی در مکان و زمان، ما را به بازنگری فضای عمومی محلات در تمامی ابعاد عملکردی، معنایی، فرمال و اجتماعی متوجه می*سازد. فضای عمومی در محلات نباید تنها باقی*مانده*ای از توده خانه*های موجود باشد. فضاهای عمومی در محلات شرط بقاء حیات اجتماعی ساکنین این توده*های مسکونی هستند. حس محله از طریق ایجاد تعادل بین ساختمان*ها و فضاهای عمومی شکل می*گیرد.
محله مکانی متعلق به همه ساکنین آن است. تعلق خاطر به فضاهای محله، مفهوم محله*ی ما را شکل می*دهد و این امر می*تواند پاسخگوی نیاز فرد در راستای وجود فضایی خصوصی در ورای فضای خانه *باشد. عرصه*های عمومی محلات فضاهایی هستند برای مراودات همسایگی و بازی کودکان. اولین مکان تجربیات اجتماعی خردسالان، فضای مکث و حرکت آهسته پیران و کهنسالان. فضای عمومی در سطح محله باید بتواند فرصت تعامل اجتماعی را فراهم کرده و بدین ترتیب حس اجتماع منسجم محلی را ایجاد کند. فضای محلات، فضای گذار از کودکی به بزرگسالی است. محله می*تواند دنیای کوچکی باشد که معنا در آن تحقق می*یابد و کودکان اجتماعی شده و فرآیند هویت*یابی را طی می*کنند. فیلیپ روت می*گوید: شاید بنا بر تعریف محله جایی است که یک کودک بی*وقفه توجه کامل خود را به آن معطوف می*دارد، یعنی راه بی مانعی که از طریق آن کودک به معنایی که از ظواهر اشیا جریان دارد، دست می*یابد. .حتی اگر در منطقه*ای مسکونی بزرگسالان یکدیگر را نشناسند، کودکان ممکن است به خوبی با هم آشنا باشند، معمولاً بچه*ها هم*محلی*های واقعی*اند، کودکان در پیاده*روها و خیابان*ها یعنی جایی که بخشی از زندگی اجتماعی محله جریان دارد بازی می*کنند و همین سطح از فعالیت*ها و ارتباط در کودکان است که مفهوم هم*محله*ای را به سادگی در میان آنان شکل می*دهد.
گستره فضاهای باز موجود در محلات باید بتوانند علاوه بر اینکه امکان وقوع حرکت را بوجود می*آورند، مکانی از برای درنگ خلق کنند. از این رو بنا بر گفته سید محسن حبیبی باید بتوانند خاطره را شکل دهند و ذهن را مملو از انباشت خاطره کنند. مردم نیازمند تعلق به واحدهای فضایی متمایزند. تمایز هر محله و عرصه عمومی آن در تعریف هویت درونی و لبه*های تحدید*کننده آن قدرت نمایش پیدا می*کنند. ساکنین هنگامی که بتوانند در امنیت و آرامش خاطر چه از لحاظ ذهنی و روانی و چه از لحاظ فیزیکی و کالبدی در فضای عمومی محلات حضور پیدا کنند، می*توانند آن را به عنوان قلمرو مسکونی خود و در امتداد فضای خانه خود تصور کنند. بسیاری از فعالیت*های اجتماعی در انتظار فضایی امن برای وقوع هستند در این صورت هر فعالیتی که در هر زمان معین در محله طبیعی است، می*تواند آزادانه شکل بگیرد و زندگی اجتماعی ساکنین را برقرار کند.
با وجود محلات آرام و خودمانی که فرد در آن*ها به فضا احساس تعلق می*کند، افراد به محض خروج از خانه به یکباره وارد عرصه*ی شهریِ پرهیاهوی امروزه نمی*شوند و محیطی نیمه خصوصی- نیمه عمومی را تا ترک مرز محلات به همراه آورده و آرام آرام وارد فضای کاملاً عمومی و غیر قابل پیش*بینی شهر می*شوند. چنین گذاری آمادگی ذهنی فرد را برای پذیرش فعالیت*ها و وقایع روزمره بوجود آورده، احساس رفاه و رضایت خاطر از محیط را در ذهن او نقش می*زند. مرز انتراعی که محلات به پهنای خویش بین زندگی خصوصی خانه و زندگی عمومی شهر ترسیم می*کنند، توالی پی در پی و آرامی از درون به بیرون و از بیرون به درون بوجود می*آورد که آمادگی ذهنی و روانی فرد را بالاتر برده و مانع از پرتاب شدن وی به دنیای شاید ناموزون فضاهای شهریِ موجود می*شود.
نتیجه*گیری: درهم ریختگی محیطی و فقدان معنا معضلی است که امروزه شهر و شهروند را با خود درگیر ساخته است. از آنجا که روابط اجتماعی از طریق تعریف فضا و هویت بخشی به آن درون مرزهایی که عرصه عمومی را از خصوصی متمایز می*کنند، صورتی فضایی و کالبدی به خود می*گیرد، این در هم ریختگی بر رفتارهای فردی و اجتماعی شهروندان تأثیرات مخربی برجا می*گذارد. شاید بتوان گفت محلات به عنوان اولین حوزه شهری و واسطی میان زندگی خصوصی و عمومی، می*توانند نقطه شروعی در سازماندهی این آشفتگی فضایی باشند . این امر در صورتی محقق خواهد شد که در گام اول ماهیت محلات و فضاهای محله*ای شناخته شده و دیدگاه*های صرفاً کالبدی به این واحد سازنده شهری ما را از توجه به سایر ابعاد مؤثر و ثمربخش آن غافل نکند. توجه به نحوه شکل گیری سطوح مختلف فضایی- مکانی با محوریت مباحث انسانی که بستری را برای پاسخگویی به نیازهای اولیه انسانی فراهم آورده، و در بعدی فراتر زمینه ای برای ارتقا کیفیت زندگی فردی و اجتماعی مهیا می سازد، لازمه چارچوب های فکری طراحان و شهرسازان در عصر آشفتگی شهری کنونی ماست.
نویسنده : الهام منصوری
به نقل از : سایت انسان شناسی و فرهنگ
+ نوشته شده در سه شنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۳:۳ ب.ظ توسط هادی (ماهان) پورآخوند
|
من هادی پورآخوند(ماهان)فارغ التحصیل معماری از بابلسر -مازندران هستم.هدفم از این وبلاگ کمک به تمام معماران عزیز می باشد و امیدوارم قدم کوچکی در معماری باشد.